بهترین اشعار برای تو که نیستی
به شانه هایم زدی تا تنهاییم را تکانده باشی. به چه دل خوش کردی؟ تکاندن برف از شانه های آدم برفی
یک بوسه که از باغ تو چینند به چند است؟ پروانه ی تاراج گُلت بند به چند است؟ خالی شدم از خویش و به خالت نرسیدم آخر مگر این دانه ی اسفند به چند است؟ یک نامه به نامم ننوشتی مگر آخر کاغذ به سمرقند تو ای قند! به چند است؟ نرخ لب پُر آب تو و شعرِ ترِ من در کشور زیبایی تو چند به چند است؟ با داروندار آمده ام پیش تو، پرکن! غم نیست که پیمانه ی سوگند به چند است؟ وقتی که به عُمری بدهی لب گزه ای را در تعرفه ی عشق تو لبخند به چند است؟ یک، ده، صد و بیش است خط ساغر عُشاق تا حوصله ی ذوق تو خُرسند به چند است؟ دل مجمر افروخته ام برد و نگفتند کاین آتشِ با نور همانند به چند است؟ چند اَرزدم آغوش تو در هرم کویری ؟ چندین بغل از برف دماوند به چند است؟ حسین منزوی
برچسبها: حسین منزوی