بهترین اشعار برای تو که نیستی
به شانه هایم زدی تا تنهاییم را تکانده باشی. به چه دل خوش کردی؟ تکاندن برف از شانه های آدم برفی
همیشه برده، خواه تو، همیشه مات، خواه من بچین، دوباره می زنیم، سفید تو، سیاه، من ستاره های مهره و مربّعات روز و شب نشسته ام دوباره رو به روی قرص ماه، من پیاده را دو خانه تو وَ من یکی، نه بیش تر همیشه کلّ راه تو، همیشه نصف راه، من تمسخر و تکان اسب و اندکی، درنگ، تو نگاه و دست بر پیاده باز هم نگاه، من یکی تو و یکی من و یکی تو و یکی نه من دوباره رو سفید تو، دوباره رو سیاه، من دوباره شاد لذت نبرد تن به تن تو و دوباره شرمسار ارتکاب این گناه، من تو برده ای و من خوشم که در نبرد زندگی تو هستی و نمانده ام دمی بدون شاه، من غلامرضا طریقی
برچسبها: غلامرضا طریقی نوشته شده در ۱۴۰۳/۰۷/۰۲ساعت
10:45 توسط آدم برفی| |