بهترین اشعار برای تو که نیستی
به شانه هایم زدی تا تنهاییم را تکانده باشی. به چه دل خوش کردی؟ تکاندن برف از شانه های آدم برفی
ابتدای یك پریشانی است، حرفش را نزن گفته بودی چشم بردارم من از چشمان تو چشمهایم بی تو بارانی است، حرفش را نزن آرزو كردی كه دیگر بر نگردم پیش تو راه من، با این كه طولانی است، حرفش را نزن عهد بستی با نگاه خسته ای محرم شوی گر نگاه خسته ی ما نیست، حرفش را نزن خورده ای سوگند روزی عهد خود را بشكنی این شكستن نا مسلمانی است، حرفش را نزن حرف رفتن می زنی وقتی كه محتاج توام رفتنت آغاز ویرانی است، حرفش را نزن فرامرز عرب عامری
برچسبها: فرامرز عرب عامری