بهترین اشعار برای تو که نیستی
به شانه هایم زدی تا تنهاییم را تکانده باشی. به چه دل خوش کردی؟ تکاندن برف از شانه های آدم برفی
معنی کور شدن را گره ها می فهمند سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین قصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند کاظم بهمنی
درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا
برچسبها: کاظم بهمنی نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۳/۱۴ساعت
0:37 توسط آدم برفی| |