بهترین اشعار برای تو که نیستی
به شانه هایم زدی تا تنهاییم را تکانده باشی. به چه دل خوش کردی؟ تکاندن برف از شانه های آدم برفی
تقدیر، نه در رمل ، نه در کاسه ی چینی ست آینده ی ما دور تر از آینه بینی ست ما هرچه دویدیم، به جایی نرسیدیم ای باد ! سرانجام تو هم گوشه نشینی ست از خاک مرا برد و به افلاک رسانید این است که من معتقدم، عشق زمینی ست یک لحظه به بخشایش او شک نتوان کرد با این همه ، تردید در این باره یقینی ست شادم که به هر حال بیاد تو ام، امّا خون میخورم از دست تو و باز غمی نیست فاضل نظری
برچسبها: فاضل نظری نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۳/۱۶ساعت
0:58 توسط آدم برفی| |