بهترین اشعار برای تو که نیستی
به شانه هایم زدی تا تنهاییم را تکانده باشی. به چه دل خوش کردی؟ تکاندن برف از شانه های آدم برفی
نفت هست .... یک نان کپک زده که از ما سیر است ما شاد نشسته ایم بر سفره شام چشمان مامان همچو پدر دلگیر است ماندم که چه رازی است در سفره ی ما هر وقت غذا کم است مادر سیر است... مسمعود اصغر پور برگرفته از وبلاگ کامل اشعار شاعران
در سفره ی ما نان اگر نیست
برچسبها: مسعود اصغر پور نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۴/۲۲ساعت
22:32 توسط آدم برفی| |