بهترین اشعار برای تو که نیستی
به شانه هایم زدی تا تنهاییم را تکانده باشی. به چه دل خوش کردی؟ تکاندن برف از شانه های آدم برفی
و هنوز مورچه ها شیار گندم را دوست دارند و چراغ هواپیما در شب دیده می شود عزیزم هیچ قطاری وقتی گنجشکی را زیر می گیرد از ریل خارج نمی شود . و من گوزنی که می خواست با شاخ هایش قطاری را نگه دارد. غلامرضا بروسان
تو نیستی
برچسبها: غلامرضا بروسان نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۸/۰۶ساعت
15:5 توسط آدم برفی| |