بهترین اشعار برای تو که نیستی
به شانه هایم زدی تا تنهاییم را تکانده باشی. به چه دل خوش کردی؟ تکاندن برف از شانه های آدم برفی
با فلفلی که طعم فراق می دهد با دردی که فصل را نمی شناسد با خونی که بند نمی آید بگو چکار کنم؟ وقتی شادی به دم بادبادکی بند است و غم چو سنگی مرا در سراشیب یک دره دنبال می کند دلم شاخه شاتوتی که باد خونش را به در و دیوار پاشیده است غلامرضا بروسان گوش باد را بگیرم كه این همه دور موهایت نپیچد وبا زندگی ام بازی نكند. تو هم كاری بكن مثلا دكمه پیراهنت را ببند مثلا دامنت را جمع كن وفكر كن پیاده رو خیس است. غلامرضا بروسان اما مرگم مشكوك به نظر خواهد رسید پیدایم میكنید با ناخنهایم، با موهایم و استخوان دلم كه گودالی تاریك را روشن كرده است . غلامرضا بروسان و به خواب میروم ، من و دستم هر شب، خواب تو را میبینیم ، عزیزم ما حتمن عاشق همیم که اینهمه از هم دوریم . غلامرضا بروسان و هنوز مورچه ها شیار گندم را دوست دارند و چراغ هواپیما در شب دیده می شود عزیزم هیچ قطاری وقتی گنجشکی را زیر می گیرد از ریل خارج نمی شود . و من گوزنی که می خواست با شاخ هایش قطاری را نگه دارد. غلامرضا بروسان گوش باد را بگیرم که این همه در موهایت نپیچد و با زندگیام بازی نکند تو هم کاری بکن مثلا دکمهی پیراهنات را ببند مثلا دامنات را جمع کن و فکرکن که پیادهرو خیس است . غلامرضا بروسان
حرف که می زنی انگار سوسنی در صدایت راه می رود حرف بزن می خواهم صدایت را بشنوم تو باغبان صدایت بودی و خنده ات دسته کبوتران سفیدی که به یکباره پرواز می کنند. تو را دوست دارم چون صدای اذان در سپیده دم چون راهی که به خواب منتهی می شود تو را دوست دارم چون آخرین بسته ی سیگاری در تبعید غلامرضا بروسان انگار نمیآید و هم میآید این دور و بر انگار که کم میآید او عابر و من پیاده رو، آه چقدر از حاشیه رفتنش خوشم میآید ! غلامرضا بروسان
برچسبها: غلامرضا بروسان
برچسبها: غلامرضا بروسان
برچسبها: غلامرضا بروسان
برچسبها: غلامرضا بروسان
برچسبها: غلامرضا بروسان
برچسبها: غلامرضا بروسان
برچسبها: غلامرضا بروسان
برچسبها: غلامرضا بروسان