بهترین اشعار برای تو که نیستی
به شانه هایم زدی تا تنهاییم را تکانده باشی. به چه دل خوش کردی؟ تکاندن برف از شانه های آدم برفی
گاهی تو را آنقدر می خواهم به تنهایی
هر صبح ، بی صبحانه از خود می زنم بیرون
می گردم و انگار دستی می دهد تابم
شب ها که پیشم نیستی ...خوابم نمی گیرد
وقتی نمی بوسی مرا با "قرص" می خوابم !
برچسبها: اصغر معاذی