بهترین اشعار برای تو که نیستی
به شانه هایم زدی تا تنهاییم را تکانده باشی. به چه دل خوش کردی؟ تکاندن برف از شانه های آدم برفی
هر وقت دل شکسته ترم حرف می زنم از تو شنیده ام که حریم خداست دل با تو از آستان حرم حرف می زنم مثل «فروغ» دلخوش یک شام تیره ام وقتی که از نهایت غم حرف می زنم من عاشق سکوتم و رنجی همیشگی با لهجه ی سیاه قلم حرف می زنم دریا تویی و رود منم؛ رود رهگذر یک روز می رسیم به هم حرف می زنم آن وقت در کنار تو آرام می شوم آن وقت با زبان دلم حرف می زنم این نامه چند خط غم هر روزه ی من است من شاعرم... به لحن قلم حرف می زنم مریم سقلاطونی درست مثل همانی که فکر می کردم شبیه . . . ساده بگویم کسی شبیهت نیست هنوز هم تو چنانی که فکر می کردم تو جان شعر منی و جهان چشمانم مباد بی تو جهانی که فکر می کردم تمام دلخوشی لحظه های من از توست تو آن آن زمانی که فکر می کردم درست مثل همانی که در پی ات بودم درست مثل همانی که فکر می کردم مریم سقلاطونی
برچسبها: مریم سقلاطونی
برچسبها: مریم سقلاطونی