بهترین اشعار برای تو که نیستی
به شانه هایم زدی تا تنهاییم را تکانده باشی. به چه دل خوش کردی؟ تکاندن برف از شانه های آدم برفی
جز برایِ نوازش از جیبهایت خیلی زود میفهمی همهچیز را در آغوشِ من جا گذاشتی مثلِ مسافری که تمامِ زندگیاش را در یک ایستگاهِ بینِ راهی جا میگذارد! نسترن وثوقی برایِ دود کردن اینهمه دلتنگی بهمن یا مالبرو؟ چه فرقی دارد؟ وقتی قرار است فقط خودت را آتش بزنی؟ نسترن وثوقی راهها به تو ختم میشوند بیراهها به من! با من راه بیا بیراه نمیگویم! دیر که راه بیفتی دیگر هیچ سنگی پای تو را نخواهد دید! نسترن وثوقی در دلم که هیچکس را جرات گذشتن از آن نیست! نترس ابراهیم من! بگذر، آتشی که تو از آن بگذری، سرد میشود . . . نسترن وثوقی ارسالی از آرینای عزیز
هم فکر میکنم
جنگی در کار نیست!
و دستهایِ تو
بیرون نمیآیند!
وقتی دشمنت خانهزاد باشد
چگونه میتوانی
به چیزی جز جنگهایِ داخلی فکر کنی؟
چشمهایت را ببند
و به تصرف دستهایی فکر کن
که در جبههی بیپناهیشان
سنگر گرفته اند...
نسترن وثوقی
برچسبها: نسترن وثوقی
برچسبها: نسترن وثوقی
برچسبها: نسترن وثوقی
برچسبها: نسترن وثوقی
برچسبها: نسترن وثوقی