بهترین اشعار برای تو که نیستی
به شانه هایم زدی تا تنهاییم را تکانده باشی. به چه دل خوش کردی؟ تکاندن برف از شانه های آدم برفی
خیام اگر ز باده مستی خوش باش با ماهرخی اگر نشستی خوش باش چون عاقبت کار جهان نیستی است انگار که نیستی چو هستی خوش باش خیام وين عـمـر به خـوشدلی گـذارم یا نه پر کـن قـدح باده که معـلـومـم نیست کاين دم که فـرو بـَرم برآرم یا نه خیام من می نه ز بهر تنگدستی نخورم یا از غم ِ رسوایی و مستی نخورم من می ز برای خوشدلی می خوردم اکنون که تو بر دلم نشستی، نخورم عمر خیام می خوردن و شاد بودن آیین منست فارغ بودن ز کفر و دین دین منست گفتم به عروس دهر کابین تو چیست گفتا دل خرم تو کابین منست خیام اسرار ازل را نه تو دانی و نه من وین حرف معما نه تو خوانی و نه من هست از پس پرده گفتگوی من و تو چون پرده درافتد نه تو مانی و نه من خیام امروز ترا دسترس فردا نیست و اندیشه فردات بجز سودا نیست ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست کاین باقی عمر را بها پیدا نیست خیام بر خیز بتا بیا ز بهر دل ما حل کن به جمال خویشتن مشکل ما یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم زان پیش که کوزه ها کنند از گل ما خیام
برچسبها: خیام
برچسبها: خیام
برچسبها: خیام
برچسبها: خیام
برچسبها: خیام
برچسبها: خیام
برچسبها: خیام